اصول رنگ بندی بازی
فهرست مطالب
آخرین به روزرسانی در 07/02/2024
در این مقاله قصد داریم با یکی دیگر از مهم ترین مباحث بازی سازی صحبت کنیم.
و این مبحث چیزی نیست جز رنگ بندی بازی.
رنگ بندی بازی تاثیر بسیار مهمی در انتقال حس بازی به کاربر دارد.
در واقع رنگ بندی یک بازی می تواند مشخص کننده ی سبک و سیاق یک بازی باشد.
مبحث رنگ بندی شاید به اسم ساده باشد اما یکی از مباحث مربوط به رابط کاربری و تجربه ی کاربری است که بسیار اهمیت بالایی را دارد تا بتواند ارتباط درستی را با سبک و گرافیک بازی برقرار کند.
برای پی بردن به اصول رنگ بندی بازی و نحوه ی استفاده از آن تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
رنگ ها از دیدگاه روانشناسی
از نظر علمی ثابت شده است که رنگ ها بر سیستم عصبی انسان تأثیر می گذارند.
رنگهایی که طول موجهای بلندتری دارند ، اثر محرک بیشتری دارند (هرچه طول موج طولانیتر باشد، رنگ گرمتر است).
از طرفی رنگ های سرد مانند آبی و سفید اثر آرام بخشی دارند.
احساس انسان نه تنها تحت تأثیر رنگ های فردی بلکه تحت تأثیر ترکیب آنها قرار می گیرد.
به عبارت ساده تر ، ترکیب رنگ های متضاد تحریک کننده هستند، در حالی که گرادیان ها آرامش بخش هستند.
از این خواص به ظاهر ساده ، می توان فهمید که تعدادی از تأثیرات رنگ بر رفتار ما وجود دارد.
بنابراین بیایید نگاهی به برخی از مطالعات بیندازیم که نشان میدهد رنگهای انتخاب شده به درستی چگونه میتوانند رفتار بازیکن را شکل دهند.
قرمز
قرمز میل به رقابت را برمی انگیزد.
یک مطالعه روانشناختی که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد نشان داد که در بازیهای رایانهای رقابتگرا ، بازیکنانی که شخصیتهایشان قرمز میپوشیدند، بیشتر از بازیکنانی که آبی میپوشیدند، برنده میشدند، که به احتمال زیاد مربوط به اثرات تحریککننده رنگ قرمز است.
همچنین رنگ قرمز نشان می دهد که یک عمل باید فورا انجام شود.
بنابراین، رنگی عالی برای علامت دادن خطر و در نتیجه تحریک بازیکن برای فرار سریع و ملموس از این خطر است.
به همین دلیل است که بسیاری از عناوین از قرمز به عنوان سیگنالی استفاده میکنند که نشان میدهد بازیکن در حال تمام شدن نقاط حیات است، مانند Tomb Raider، جایی که وقتی لارا از سلامتی ضعیفی برخوردار است، صفحه قرمز میشود، بنابراین بازیکن میداند که باید اقدامی انجام دهد.
قرمز و زرد
یک مطالعه تجربی در سال ۲۰۱۵ نشان داد که رنگ ها بر یادآوری اشیاء و اعتماد به نفس ما در به خاطر سپردن تأثیر می گذارند.
این بدان معناست که وقتی با یادآوری رنگ یک شی روبرو می شویم، به یاد آوردن قرمز یا زرد بودن آن آسان تر خواهد بود، در حالی که به خاطر سپردن آبی یا سبز بودن آن دشوارتر خواهد بود.
علاوه بر این، قرمز و زرد اعتماد ذهنی ما را افزایش می دهند که اشیاء با آن رنگ ها را به درستی به خاطر آورده ایم.
آبی
رنگ آبی بازیکنان را برای انجام کارهایی تشویق می کند که نیاز به استفاده از هوش و وظایف خلاقانه دارد.
این میل به جستجوی اطلاعات را تقویت می کند، بنابراین در طراحی بازی می توان از آن برای انتقال اطلاعات مرتبط به بازیکن یا وادار کردن آنها به جستجوی راه حل خلاق استفاده کرد.
سبز
قرمز برای نشان دادن این است که بازیکن کار اشتباهی انجام داده است و سبز نشان می دهد که آنها کار را درست انجام داده اند.
این ارتباط بین رنگ ها و بازخورد بسیار واضح به نظر می رسد.
پلیر ها با این رنگ ها آشنا هستند و نحوه تأثیر آنها بر سیستم عصبی ما روشن است.
همانطور که قبلاً اشاره کردم، قرمز بازیکنان را تحریک می کند و خطر را نشان می دهد.
اگرچه اشتباه کردن در حین انجام یک کار لزوماً خطری ندارد، اما رنگ قرمز همچنان به ما می گوید “چیزی اشتباه است و مراقب باشید”.
از سوی دیگر، رنگ سبز با طبیعت و ایمنی مرتبط است و همانطور که یک مطالعه در سال ۲۰۰۴ نشان داد، احساسات مثبت را برمی انگیزد.
به همین دلیل است که بسیاری از بازیها، بهعنوان مثال، بازیهای پازل، از این طرح برای ارائه بازخورد در مورد صحت یک کار استفاده میکنند.
که آن را حتی برای بازیکن شهودیتر و واضحتر میکند.
زرد
این رنگی است که ما به سرعت متوجه آن می شویم (درست مانند قرمز) و به طور کاملاً شهودی با هشدارها مرتبط می شود.
رنگ زرد به ما از چراغ راهنمایی ، درجات خطر یا حتی زمانی که باتری گوشی ما رو به اتمام است هشدار می دهد.
در بازی ها، همچنین می تواند چنین عملکردی را با موفقیت انجام دهد.
به عنوان مثال، در تصویر زیر که متعلق به بازی Metal Gear Solid می باشد ، شاهد این هستیم که جایی که دوربین ها در هنگام جستجوی پلیر هستند زرد می شوند.
همچنین مطالعات نشان می دهد که رنگ های نارنجی و زرد احساس گرسنگی را تشدید می کنند (در مقابل رنگ آبی که آن را کاهش می دهد).
بنابراین، این رنگ ها در بازی های مربوط به آشپزی به خوبی کار می کنند.
بنفش
در فرهنگ بازی سازی ، بنفش نماد رمز و راز ، فانتزی و غیرعادی است.
بنفش تیره همچنین رنگ کشیشان ، روشنگری معنوی و تکبر و ظلم است (به عنوان مثال، سری Moebius – Legacy of Kain).
همچنین اغلب نمادی از جادو یا جادوی خطرناک و مرگ است.
در بازیهای ویدیویی مانند Dragon Age، Divinity: Original Sin، Heroes of Might & Magic، Diablo، Baldur’s Gate یا The Elder Scrolls، مشخص شده است که بنفش نمادی از نکرومانسی است.
سیاه
رنگ سیاه نماد قدرت ، تجمل و ظرافت است ، اما می تواند به معنای حرفه ای بودن ، بی طرفی و سادگی نیز باشد.
و از آنجایی که این رنگ بسیار “جدی” است ، همچنین می تواند با فاصله یا حتی مرگ و غم همراه باشد.
بنابراین در طراحی بازی ، برای «مکانهای تاریک» و برای شخصیتهایی که قرار است با قدرت و ظرافت مرتبط باشند، به خوبی کار میکند.
لازم به ذکر است رنگ سیاه و تم آن برای ایجاد فضای مهیب و استرس آور در بازی های ترسناک نیز بسیار متداول است.
سفید
رنگ سفید نماد پاکی و بی گناهی است.
همچنین با شروعی جدید ، هماهنگی ، صداقت و بی طرفی همراه است.
مانند رنگ مشکی ، نمادی از مینیمالیسم و سادگی است.
به طور کلی می توان گفت این رنگ خنثی ترین رنگ نسبت به تمامی رنگ ها می باشد.
آکروماتیسم
پالت رنگ آکروماتیک منحصراً از سیاه، سفید و سایه های خاکستری تشکیل شده است.
ممکن است به نظر یک پالت خسته کننده به نظر برسد.
اما اگر از سایههای تیرهتر استفاده کنیم، میتوانیم به فضایی از اضطراب یا غم دست یابیم.
به گفته امیلیو پادولو، یکی از طراحان Ubisoft، هنگام استفاده از پالت آکروماتیک، مهم است که یک قانون مهم را به خاطر بسپارید ، مهمترین عناصر، مانند NPC یا اشیاء مهم، باید تیره تر باشند، در حالی که پس زمینه و عناصر کم اهمیت باید روشن تر باشند.
یک مثال عالی از بازی هایی که از آکروماتیسم استفاده می کند Limbo است.
شخصیت اصلی و اشیایی که می تواند با آنها تعامل داشته باشد بسیار تاریک هستند، در حالی که پس زمینه به وضوح روشن تر است.
عملکرد رنگ در بازی ها
کارکرد اصلی بینایی رنگ این است که تشخیص اشیاء ، سناریوی بازی ، سبک بازی ، حس بازی و … را آسان تر کند و در واقع استفاده از رنگ در بازی ها منعکس کننده این موضوع است.
اما رنگ، مانند هنر ، طراحی و فیلم ، در بازی ها کارکردهای بسیار دیگری نیز دارد.
که در ادامه برخی از مهم ترین آن ها را توضیح می دهیم.
احساسات :
رنگ یک راه قدرتمند برای برانگیختن احساسات است.
در زیر نمونه ای از صحنه های مشابه ، با رنگ های متفاوت است.
در تصویر زیر شاهد این هستیم که هر کدام از این صحنه ها یک حس را به پلیر القا کرده و نشان دهنده ی یک سبک است.
درجه بندی رنگ روش خوبی است که برای تنظیم رنگ بازی ها در یک سکانس استفاده می شود .
و این تغییر درجه بندی معمولا با هدف تغییر خلق و خوی بازی انجام می شود.
در اینجا نمونه ای از تصویر ارائه شده با درجه بندی رنگ های مختلف آورده شده است :
شخصیت یک بازی
رنگ یک بازی می تواند نشان دهنده ی شخصیت و هویت یک بازی باشد.
به عنوان مثال بازی های خشن و اکشن معمولا از رنگ های جیغ و تند استفاده می کنند مانند قرمز برای نماد خون و استفاده از این طیف رنگی.
یا بازی های ترسناک معمولا از تم دارک برای ایجاد ترس و وحشت در پلیر استفاده می کنند.
در نمونه ی دیگر بازی های گروه سنی کودکان معمولا از رنگ بندی های شاد و لطیف مانند سبز ، آبی و بنفش استفاده می کنند.
به همین علت رنگ می تواند شخصیت یک بازی باشد.
جدا از این مبحث رنگ بندی ها در طول زمان و متناسب با مد روز نیز تغییراتی را داشته اند.
به عنوان مثال در زیر نمونههایی از رنگهای پرطرفدار در چهار سال مختلف را مشاهده میکنید که سه دهه را در بر میگیرد.
سال ۲۰۱۲ تغییر آشکاری را به سوی آبی و قهوه ای/نارنجی نشان می دهد.
Xaphan کاهش سرزندگی (یکنواخت تر و تک رنگ تر کردن بازی ها) را به هل دادن رئالیسم و استفاده از سایه ها و نورهای جوی نسبت می دهد.
شفاف سازی سلسله مراتب
عناصر یک بازی یک سلسله مراتب طبیعی را تشکیل می دهند.
به عنوان مثال ، بازیکن ، به دنبال دشمنان ، به دنبال اشیاء تعاملی و … در پس زمینه ی بازی می باشد.
رنگ می تواند به شفاف سازی این سلسله مراتب کمک کند.
در آثار بصری مانند نقاشی و فیلم از این اصل برای هدایت تمرکز بصری بیننده به آنچه مهم است استفاده می شود.
در آثار تعاملی، این مهمتر است، زیرا به بازیکن کمک میکند بفهمد چه کاری باید انجام دهد: کجا برود، به چه کسی حمله کند یا چه چیزی را انتخاب کند.
ارزش، اشباع و رنگ همه می توانند برای تشخیص عناصر مهم استفاده شوند.
پیشرفت در بازی همزمان با تغیر تم و رنگ بندی
رنگ می تواند به بازیکن حس پیشرفت بدهد : احساس تغییر زمان یا مکان .
به عنوان مثال ، در Journey مطابق با تصویر زیر هزمان با بالا رفتن لول بازی شما شاهد تغییر در خلق و خوی با تغییر رنگ نیز هستید.
یا در مثال دیگر می توان به بازی Geometry Dash اشاره کرد که پسزمینهها به ترتیب رنگینکمان هستند ، و هدف دیگری برای متمایز کردن سطوح بازی است.
نشانه ها و شناسه ها
رنگ ها در بازی ها برای شناسایی عناصر مختلف و هشدار دادن به بازیکن در مورد ویژگی های عناصر استفاده می شوند.
شناسه ها
شناسه های رنگی برای گروه بندی و جداسازی عناصر بازی، مانند متمایز کردن بازیکنان، در شخصیت های بازی و در مناطق بازی استفاده می شود.
نشانگر ها
نشانگرها برای انتقال خصوصیات یک عنصر (مانند یک آیتم یا قسمتی از زمین) به بازیکن استفاده می شوند.
رنگ یک مورد یا ناحیه نشان می دهد که آیا می توان با آن تعامل کرد یا نه و چگونه می توان از آن استفاده کرد.
دبه عنوان مثال در بازی Mirrors Edge، اشیایی که می توانند به پیشرفت شما در بازی کمک کنند با رنگ قرمز برجسته می شوند.
رنگ بندی در بازی های انتزاعی
ما در مقاله ای به صورت کاملا تخصصی در رابطه با گرافیک انتزاعی توضیحاتی را ارائه دادیم.
در بازی هایی با هنر انتزاعی، سطوح شکل و شمایلی شبیه به هم دارند و در نتیجه به راحتی می توان به عمق بازی دست کم گرفت.
تغییر رنگ پسزمینه بین سطوح برای متمایزتر کردن سطوح از نظر بصری و ایجاد حس بهتری از تنوع و عمق در بازی به بازیکن استفاده میشود.
Splice یکی از بازی هایی است که این کار را به خوبی انجام می دهد و مثال بسیار خوبی برای این موضوع است.
زیست شناسی رنگ ها
رنگ توسط مغز در نتیجه انعکاس پرتوهای نور از اجسام و برخورد به شبکیه چشم درک می شود.
با این حال، رنگ های مختلف می توانند اثرات بیولوژیکی متفاوتی داشته باشند و همه افراد رنگ را یکسان نمی بینند.
این می تواند تجربه بازیکن در بسیاری از بازی ها را تحت تاثیر قرار دهد.
یک نمونه از اثرات بیولوژیکی این است که چگونه رنگ قرمز را می بینیم.
نور قرمز در پشت شبکیه متمرکز می شود و عدسی را مجبور می کند محدب تر رشد کند تا آن را به جلو بکشد.
بنابراین ، ما درک می کنیم که مناطق قرمز در حال حرکت به جلو هستند.
این ممکن است توضیح دهد که چرا رنگ قرمز توجه را به خود جلب می کند و در بازی هایی مانند Mirror’s Edge از آن استفاده می شود، یا اینکه چرا رنگ های گرم وقتی در کنار رنگ های سرد قرار می گیرند، احساس پیشرفت می کنند.
رنگ های سه گانه یک هماهنگی به ظاهر مختل شده
رنگ های سه گانه آنهایی هستند که یک مثلث را روی چرخ رنگ تشکیل می دهند مانند ، متساوی الاضلاع یا متساوی الساقین.
اگر میخواهید هماهنگی را در یک بازی حفظ کنید ، این یک طرح عالی برای ایجاد صحنههای زنده است که رسیدن به آن با رنگهای متضاد دشوار است.
به یاد داشته باشید که اگر می خواهید هارمونی را حفظ کنید، یکی از رنگ ها باید غالب و دو رنگ دیگر افزودنی باشند ؛ مانند تصویر زیر :
در The Medium ترکیب رنگهای قرمز، زرد و سبز نمونهای از یک پالت مبتنی بر مثلث متساوی الساقین است.
در اینجا رنگ زرد رنگ غالب است.
رنگهای دیگر کمتر ظاهر میشوند، که علیرغم ویژگی محرک آن، باعث میشود هماهنگی حفظ شود.
اشیاء در رنگ های اضافی : قرمز و سبز به وضوح چشمگیر هستند و توجه بازیکن را به خود جلب می کنند.
The Medium در واقع عنوانی است که به ویژه از نظر استفاده از رنگ قابل توجه است.
این به این دلیل است که رنگ ها راهی برای نشان دادن تفاوت بین دنیای واقعی و دنیای معنوی هستند.
همانطور که در بالا توضیح داده شد، ما اغلب رنگ های سه گانه را در دنیای معنوی و فانتزی می بینیم، اما تک رنگ و آکروماتیسم به طور قابل توجهی در دنیای واقعی رایج تر هستند.
شاخصه های رنگ
Hue :
به طور خلاصه، hue ، رنگ پایه ای است که ما استفاده می کنیم.
هنگامی که ما این ویژگی را توصیف می کنیم، معمولاً منظور یک رنگ استاندارد (قرمز، آبی، سبز و غیره) است اما سایه ها یا ته رنگ های مختلف آن نیست.
به خاطر داشته باشید که برخی از رنگها میتوانند روشنتر به نظر برسند (مثلاً زرد، قرمز، نارنجی) نسبت به سایرین (مثلاً سیاه، آبی، سبز) بدون تغییر خاصیت روشناییشان.
یک قانون کلی خوب این است که رنگ های زیادی را در یک اثر هنری ترکیب نکنید زیرا ممکن است باعث ایجاد یک محیط درهم و برهم شود که از نظر بصری بازیکنان را گیج کند.
Saturation :
Saturation شدت یک رنگ انتخابی را توصیف می کند.
رنگ های برجسته اشباع بالایی دارند در حالی که رنگ های تیره اشباع کم دارند.
مهم است که قسمت های مختلف سطوح خود را متعادل کنید تا نسبت خوبی بین رنگ های اشباع کم و زیاد وجود داشته باشد.
به عنوان مثال، در یک صحنه “غروب آفتاب” شما می خواهید از استفاده از رنگ های نارنجی بسیار شدید برای همه اشیاء در سطح خودداری کنید زیرا ممکن است دیدن آنها بسیار دشوار باشد، چه رسد به اینکه شخصیت خود را بین آنها کنترل کنید.
lightness :
Ligthness مقدار نوری را که در یک رنگ قابل مشاهده است را مشخص می کند.
مقادیر کمتر منجر به رنگ های تیره تر می شود در حالی که مقادیر بالاتر، رنگ های روشن تری را ایجاد می کند.
از نظر فنی ، این ویژگی توصیف میکند که چقدر مقادیر «سیاه»، «سفید» و «خاکستری» با یک رنگ ترکیب میشوند.
از این ویژگی می توان برای ایجاد سایه های دراماتیک و مناطق روشن تر در سطوح بازی استفاده کرد.
باز هم، شما باید تعادل خوبی را در اینجا پیدا کنید.
اگر بیش از حد از جنبه های افراطی این طیف استفاده کنید، ممکن است به سطوحی برسید که ممکن است به دلیل روشنایی آنها به سختی به آنها نگاه کنید یا به دلیل تاریکی آنها به سختی راه خود را پیدا کنید.
temperature :
آخرین موضوعی که می خواهم در رابطه با تئوری رنگ بحث کنم دما است.
هر رنگ مقدار معینی از گرما و خنکی را در نمایش خود دارد.
همه چیز به ترکیب سه جزء آن (hue ، saturation و lightness ) بستگی دارد.
در اصل، تمام رنگها از قرمز قوی تا رنگهای زرد دارای دمای «گرم» هستند.
بر خلاف آن، تمام رنگ های آبی برجسته از طریق سبز به عنوان رنگ های “سرد” تلقی می شوند.
جمع بندی
استفاده آگاهانه از رنگ در طراحی بازی ، بیش از همه ، یک راه بسیار موثر برای درگیر کردن سریع بازیکن است.
به لطف استفاده از رنگها برای تخصیص معنایی ، زمانی که توسعهدهنده از رنگ ها در جای درستی استفاده می کند ، بازیکن سریعتر قوانین حاکم بر دنیای بازی را درک میکند.
رفتار بازیکن همچنین میتواند توسط ویژگیهای رنگهای فردی تغییر یا پشتیبانی شود ، به عنوان مثال ، قرمز یک رنگ محرک با اثر تقویتکننده است یا رنگ آبی اثر خلاقیتی را بر می انگیزد و .. که با جزئیات در بالا گفته شد.
رنگ ها و پالت های رنگی نیز بر احساسات و حالات تأثیر می گذارند و بنابراین می توانند لحن صحنه بازی را تغییر دهند.
به همین علت واحد بازی سازی ماناتاز از شما کاربر گرامی خواهشمند است این مقاله را برای داشتن یک رنگ بندی کامل و استاندارد متناسب با بازی خود به شکل خوبی مطالعه بکنید.
مهرشاد شادان مهر
مدرس سئو ، طراح سایت ، انیماتور
قهرمان زندگی شما در چند سال آینده ی شما می باشد